خیلی جنگیدم ولی نشد

خیلی جنگیدم ولی نشد
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

خلوت شب

پنجشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۰۵ ب.ظ

شب می رسد دوباره 
قراریست بین ما
وقتی که خواب رفته، دو چشمان مردمان
آهسته خواب رها کرده، آمدم
خوابم نمی برد از شوق عاشقی 
می آورم شکسته دلم را به وعده گاه
عاشق چگونه خواب رود، در حضور دوست ؟ 

بیدار و عاشقانه نشستی به انتظار 
شرم است تا که نیایم به وعده گاه 
خوش خوانده ای مرا
بدرود هر چه خواب

من هستم و تو هستی و آن گفتگوی خوش
گفتی: بگو تو راز دلت را به هر زبان
می گیرد آن زبان دلم در حضور تو
صد آفرین به اشک 
می آید از دو چشم 
او حرف می زند
خوابند مردمان

می آورم دودست خالی خود را به نزد عشق
می بازم، آن تمامی هیچم، به یک سلام
نا گفته های من، که شنیدی ز یک نگاه
تو، خوانده واژه واژه سکوتم، ز بسته لب 
من محو گفتگو، به زبانی ز جنس اشک
با این دو چشم منتظرم، خواب را چه کار؟

بسیار بسته بمانی دو پلک من
اینک زمانه زیبای عاشقی ست
بدرود پلک بسته 
سلام ای سکوت ناب

می گویم از دل تنگی که برده ای
واگویه های آنچه که از چشم خوانده ای
خوابند خفته گان 

در این سکوت شب
تو هستی و تو هستی و
یک سجده گاه خیس
دل بسته ام به قول و قراری که بسته ایم

بدرود هر چه خواب
ای آشنای خوب
مگذار بسته بماند، دو دیده ام
بیدار کن مرا


شعر از: برادرم کیوان شاهبداغی

  • شن

نظرات  (۱)

شعر خوبی بود .. من این قسمتش رو دوست تر داشتم ..

می آورم دودست خالی خود را به نزد عشق
می بازم، آن تمامی هیچم، به یک سلام
نا گفته های من، که شنیدی ز یک نگاه
تو، خوانده واژه واژه سکوتم، ز بسته لب
من محو گفتگو، به زبانی ز جنس اشک
با این دو چشم منتظرم، خواب را چه کار؟
پاسخ:
شاعرش خیلی اهل خلوته...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">